تئوری داو یک تئوری مالی است که توسط “چارلز داو” هنگام بررسی دو شاخص “میانگین صنعتی داو جونز” (DJIA) و “میانگین حمل و نقل داو جونز” (DJTA) توسعه داده شده است. در ادامه با این مقاله از اودی فایننس همراه باشید.
نظریه داو (Dow Theory) چیست و چگونه شکل گرفت؟
نظریه داو (Dow Theory) یکی از نظریههای پایهای در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی است که اولین بار توسط چارلز داو (Charles Dow) معرفی شد. این نظریه شامل مجموعهای از اصول و قواعد است که به تحلیل و پیشبینی حرکات بازارهای مالی کمک میکند. نظریه داو به شکلگیری مفاهیم مهمی مانند شاخصهای بازار، روندهای بازار و مراحل مختلف سیکلهای بازار پرداخته است. در زیر به تاریخچه و اصول اصلی این نظریه اشاره میکنم:
تاریخچه شکلگیری نظریه داو
- چارلز داو:
- چارلز داو یکی از بنیانگذاران روزنامه وال استریت ژورنال بود و به همراه ادوارد جونز و چارلز برگستریسر، شرکت داو جونز را تأسیس کرد.
- داو اولین شاخص بازار سهام، یعنی میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) را در سال ۱۸۹۶ معرفی کرد.
- مقالات داو:
- داو در مقالات خود که در وال استریت ژورنال منتشر میکرد، مشاهدات و تحلیلهای خود از بازار را به اشتراک میگذاشت. این مقالات بعداً به عنوان اصول نظریه داو شناخته شدند.
- پس از مرگ داو در سال ۱۹۰۲، تحلیلگران مالی دیگری مانند ویلیام پیتر همیلتون، رابرت رئا و جورج شافر به تدوین و توسعه نظریه داو پرداختند.
دوره آموزش فارکس اودی فایننس به افراد امکان میدهد تا بهتر با مفاهیم کاربردی در فارکس و نحوه کارکرد آن آشنا شوند و با اطمینان و آمادگی بیشتر به معاملات در بازار فارکس بپردازند و این مزایا به آنها کمک میکند تا از سرمایه خود در برابر ریسکها و خطرات بازار بهتر محافظت کنند.
اصول اصلی نظریه داو
- بازار سهام همه چیز را منعکس میکند:
- این اصل بیان میکند که همه اطلاعات موجود، اعم از اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، در قیمتهای بازار منعکس میشوند.
- بازار سه مرحله دارد:
- مرحله تجمیع (Accumulation Phase): زمانی که سرمایهگذاران آگاه شروع به خرید یا فروش سهام میکنند.
- مرحله حرکت بزرگ (Public Participation Phase): زمانی که اکثریت سرمایهگذاران شروع به خرید یا فروش میکنند و قیمتها به سرعت تغییر میکنند.
- مرحله توزیع (Distribution Phase): زمانی که سرمایهگذاران آگاه شروع به فروش یا خرید داراییها میکنند و قیمتها به تدریج ثابت میشوند.
- شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند:
- نظریه داو تأکید میکند که شاخصهای مختلف بازار باید در تأیید روندهای بازار با یکدیگر هماهنگ باشند. به عنوان مثال، اگر شاخص صنعتی داو جونز در حال افزایش است، شاخص حمل و نقل داو جونز نیز باید این روند را تأیید کند.
- حجم معاملات باید روند را تأیید کند:
- داو معتقد بود که حجم معاملات باید در جهت روند اصلی بازار حرکت کند. افزایش حجم معاملات در زمان افزایش قیمتها و کاهش حجم در زمان کاهش قیمتها، تأیید کننده روند صعودی است.
- روندها تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی ظاهر نشوند، ادامه دارند:
- این اصل بیان میکند که روندهای بازار تا زمانی که شواهدی قوی برای تغییر جهت ظاهر نشوند، ادامه خواهند داشت. این اصل مشابه با مفهوم “مقاومت” و “حمایت” در تحلیل تکنیکال است.
کاربرد نظریه داو
نظریه داو به سرمایهگذاران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری در مورد خرید و فروش داراییها بگیرند و روندهای بلندمدت و کوتاهمدت بازار را بهتر درک کنند. این نظریه همچنین پایهگذار بسیاری از تکنیکها و ابزارهای تحلیل تکنیکال مدرن است.
شش جزء اصلی تئوری داو
تئوری داو (Dow Theory) شامل شش جزء اصلی است که به تحلیلگران و سرمایهگذاران کمک میکند تا رفتار بازارها را بهتر درک کنند و تصمیمات آگاهانهتری بگیرند. این شش جزء عبارتند از:
۱. بازار همه چیز را منعکس میکند
- اصل: قیمتهای بازار تمامی اطلاعات موجود، اعم از اطلاعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در خود منعکس میکنند.
- توضیح: هر گونه اخبار و اطلاعات جدید به سرعت در قیمتهای بازار لحاظ میشود. این مفهوم مشابه با فرضیه بازار کارا است.
۲. بازار سه نوع روند دارد
- اصل: بازارها سه نوع روند اصلی دارند: روندهای اولیه (Primary Trends)، روندهای ثانویه (Secondary Trends) و روندهای جزئی (Minor Trends).
- توضیح:
- روندهای اولیه (Primary Trends): روندهای بلندمدت که ممکن است چند سال طول بکشند و نشاندهنده جهت کلی بازار هستند.
- روندهای ثانویه (Secondary Trends): روندهای میانمدت که چند هفته تا چند ماه به طول میانجامند و معمولاً اصلاحات یا واکنشهایی در برابر روندهای اولیه هستند.
- روندهای جزئی (Minor Trends): روندهای کوتاهمدت که کمتر از چند هفته طول میکشند و نوسانات کوچکتر و جزئیتر را نشان میدهند.
۳. روندهای اولیه سه مرحله دارند
- اصل: روندهای اولیه به سه مرحله تقسیم میشوند: مرحله تجمیع (Accumulation Phase)، مرحله مشارکت عمومی (Public Participation Phase) و مرحله توزیع (Distribution Phase).
- توضیح:
- مرحله تجمیع: زمانی که سرمایهگذاران آگاه و حرفهای شروع به خرید یا فروش میکنند.
- مرحله مشارکت عمومی: زمانی که اکثریت سرمایهگذاران به روند بازار پیوسته و قیمتها به سرعت تغییر میکنند.
- مرحله توزیع: زمانی که سرمایهگذاران حرفهای شروع به فروش داراییهای خود میکنند و قیمتها به تدریج ثابت میشوند.
۴. شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند
- اصل: برای تأیید یک روند، شاخصهای مختلف بازار باید به صورت هماهنگ حرکت کنند.
- توضیح: به عنوان مثال، اگر شاخص صنعتی داو جونز افزایش مییابد، شاخص حمل و نقل داو جونز نیز باید این افزایش را تأیید کند. هماهنگی بین شاخصها نشانه قدرت و اعتبار روند است.
۵. حجم معاملات باید روند را تأیید کند
- اصل: حجم معاملات باید در جهت روند اصلی بازار حرکت کند.
- توضیح: حجم معاملات به عنوان یک شاخص تأییدکننده روند عمل میکند. افزایش حجم معاملات در زمان افزایش قیمتها و کاهش حجم در زمان کاهش قیمتها نشانه تأیید روند صعودی است.
۶. روندها تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی ظاهر نشوند، ادامه دارند
- اصل: روندهای بازار تا زمانی که شواهدی قوی برای تغییر جهت ظاهر نشوند، به مسیر خود ادامه خواهند داد.
- توضیح: این اصل به مفهوم “مقاومت” و “حمایت” در تحلیل تکنیکال نزدیک است. روندها تا زمانی که شواهد قوی از تغییر جهت وجود نداشته باشد، به مسیر خود ادامه میدهند.
این شش جزء اصلی تئوری داو، مبنای بسیاری از تحلیلهای تکنیکال در بازارهای مالی هستند و به سرمایهگذاران کمک میکنند تا درک بهتری از روندها و رفتارهای بازار داشته باشند و تصمیمات بهتری در معاملات خود بگیرند.
بازار همه چیز را منعکس میکند
اصل “بازار همه چیز را منعکس میکند” (The market discounts everything) یکی از مهمترین و اساسیترین اصول تئوری داو است. این اصل بر این فرض استوار است که قیمتهای بازار تمامی اطلاعات موجود را در خود منعکس میکنند. در ادامه، به توضیحات و جزئیات بیشتری درباره این اصل میپردازیم:
توضیح اصل “بازار همه چیز را منعکس میکند”
- شمول همه اطلاعات:
- این اصل بیان میکند که هر گونه اطلاعات مربوط به یک دارایی، از جمله اطلاعات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی انتظارات و پیشبینیهای آینده، در قیمت آن دارایی منعکس میشود.
- به عبارت دیگر، بازار به طور خودکار و به صورت مداوم در حال قیمتگذاری مجدد داراییها بر اساس اطلاعات جدید است.
- انعکاس سریع اطلاعات:
- هر گونه تغییر در اطلاعات، به سرعت در قیمتها منعکس میشود. این به این معناست که بازارها به شدت کارا هستند و نمیتوان به سادگی از اطلاعات عمومی برای کسب سود غیرعادی استفاده کرد.
- این مفهوم با فرضیه بازار کارا (Efficient Market Hypothesis) همخوانی دارد که بیان میکند قیمتهای داراییها همیشه و به سرعت اطلاعات جدید را منعکس میکنند.
- اهمیت انتظارات:
- قیمتها نه تنها اطلاعات فعلی را منعکس میکنند، بلکه انتظارات و پیشبینیهای آینده را نیز در نظر میگیرند. این به این معناست که قیمتهای فعلی بازتابدهنده انتظارات بازار از رویدادهای آینده هستند.
- تأثیرات روانشناختی:
- عوامل روانشناختی مانند ترس و طمع نیز در قیمتها منعکس میشوند. به عنوان مثال، وقتی که سرمایهگذاران به شدت نگران آینده بازار هستند، این نگرانیها در کاهش قیمتها نمایان میشود و بالعکس.
کاربرد و اهمیت این اصل
- تحلیل تکنیکال:
- تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که بررسی الگوها و حرکات قیمتی گذشته میتواند به پیشبینی رفتارهای آینده بازار کمک کند. چرا که تمامی اطلاعات در قیمتها منعکس شدهاند.
- تصمیمگیری سرمایهگذاری:
- سرمایهگذاران میتوانند با تکیه بر این اصل، تصمیمات بهتری در مورد خرید و فروش داراییها بگیرند، زیرا میدانند که قیمتها بازتابدهنده تمامی اطلاعات موجود هستند.
- کارایی بازار:
- این اصل یکی از دلایلی است که تحلیلگران مالی معتقدند بازارها کارا هستند و به سختی میتوان با استفاده از اطلاعات عمومی به بازدهی بالاتری دست یافت.
مثالهای عملی
- رویدادهای اقتصادی:
- اعلام نتایج اقتصادی مانند نرخ بیکاری یا تولید ناخالص داخلی (GDP) به سرعت در قیمتهای بازار منعکس میشود.
- رویدادهای سیاسی:
- تغییرات سیاسی مانند انتخابات یا تغییر سیاستهای دولتی نیز تأثیرات فوری بر بازارها دارند و این تغییرات در قیمتها منعکس میشوند.
- رویدادهای شرکتی:
- اعلام سود و زیان شرکتها، تغییرات مدیریتی، یا هرگونه خبر دیگر مربوط به شرکتها به سرعت در قیمت سهام آنها منعکس میشود.
اصل “بازار همه چیز را منعکس میکند” یکی از اصول بنیادی در تئوری داو و تحلیل تکنیکال است که بیان میکند قیمتهای بازار بازتابدهنده تمامی اطلاعات موجود هستند. این اصل به تحلیلگران و سرمایهگذاران کمک میکند تا بازارها را بهتر درک کنند و بر اساس این فهم تصمیمات بهتری بگیرند.
بازار سه نوع روند دارد
یکی از اصول مهم تئوری داو این است که بازارها سه نوع روند دارند: روندهای اولیه (Primary Trends)، روندهای ثانویه (Secondary Trends)، و روندهای جزئی (Minor Trends). هر یک از این روندها ویژگیها و اهمیت خاص خود را دارد که در ادامه به تفصیل بررسی میشود:
۱. روندهای اولیه (Primary Trends)
- تعریف: روندهای اولیه، روندهای بلندمدتی هستند که جهت کلی بازار را تعیین میکنند و میتوانند چندین سال به طول بیانجامند.
- ویژگیها:
- این روندها معمولاً قویترین و پایدارترین روندها هستند.
- نشاندهنده جهت کلی حرکت بازار هستند (صعودی، نزولی یا خنثی).
- تغییر جهت روند اولیه به ندرت اتفاق میافتد و معمولاً با تغییرات اقتصادی و سیاسی عمده همراه است.
- مثال:
- دورههای طولانی افزایش قیمتها در یک بازار گاوی (Bull Market) یا کاهش قیمتها در یک بازار خرسی (Bear Market).
۲. روندهای ثانویه (Secondary Trends)
- تعریف: روندهای ثانویه، روندهای میانمدتی هستند که به عنوان اصلاحات یا واکنشهای موقتی در برابر روندهای اولیه عمل میکنند. این روندها معمولاً چند هفته تا چند ماه طول میکشند.
- ویژگیها:
- معمولاً به عنوان واکنشهای اصلاحی در برابر روند اولیه عمل میکنند.
- میتوانند روند مخالف روند اولیه باشند، مثلاً یک بازار گاوی ممکن است شامل دورههای کوتاهمدت کاهش قیمت (اصلاح نزولی) باشد.
- اصلاحات معمولاً بین یکسوم تا دوسوم از حرکت قبلی را تصحیح میکنند.
- مثال:
- کاهش قیمتها در یک بازار صعودی به عنوان یک حرکت اصلاحی.
۳. روندهای جزئی (Minor Trends)
- تعریف: روندهای جزئی، روندهای کوتاهمدتی هستند که معمولاً کمتر از چند هفته طول میکشند و نشاندهنده نوسانات کوچکتر بازار هستند.
- ویژگیها:
- این روندها ممکن است به عنوان نویز بازار تلقی شوند و تأثیر زیادی بر تصمیمات بلندمدت سرمایهگذاری ندارند.
- بیشتر مورد توجه معاملهگران کوتاهمدت و روزانه قرار میگیرند.
- میتوانند به عنوان نقاط ورود و خروج کوتاهمدت برای معاملهگران استفاده شوند.
- مثال:
- نوسانات روزانه یا هفتگی قیمتها در پاسخ به اخبار کوتاهمدت یا رویدادهای خاص.
اهمیت در تحلیل تکنیکال
- تشخیص و تحلیل: شناخت و تمایز بین این سه نوع روند به تحلیلگران تکنیکال کمک میکند تا رفتار بازار را بهتر درک کنند و تصمیمات بهتری بگیرند.
- استراتژیهای معاملاتی:
- سرمایهگذاران بلندمدت ممکن است بیشتر بر روندهای اولیه تمرکز کنند.
- معاملهگران میانمدت به دنبال شناسایی و بهرهبرداری از روندهای ثانویه هستند.
- معاملهگران کوتاهمدت و روزانه از روندهای جزئی برای تصمیمگیریهای سریع و کوتاهمدت استفاده میکنند.
مثالهای عملی
- روندهای اولیه:
- بازار گاوی دهه ۱۹۹۰ در بورس آمریکا که طی آن بازار به صورت کلی افزایش یافت.
- بازار خرسی سال ۲۰۰۸ که با بحران مالی جهانی همراه بود.
- روندهای ثانویه:
- اصلاحات بازار در سال ۲۰۰۹ پس از بحران مالی، که چندین ماه طول کشید.
- افزایش قیمتهای موقت در سالهای میانی دهه ۲۰۱۰ که به عنوان واکنش به روندهای نزولی عمل کردند.
- روندهای جزئی:
- نوسانات روزانه قیمت طلا به دنبال انتشار اخبار اقتصادی.
- تغییرات کوتاهمدت در قیمت نفت در پاسخ به رویدادهای سیاسی و ژئوپلیتیکی.
شناخت و درک سه نوع روند مختلف در بازار به سرمایهگذاران و تحلیلگران کمک میکند تا بازار را به صورت جامعتر و دقیقتری تحلیل کنند و استراتژیهای معاملاتی مناسبتری اتخاذ کنند. هر یک از این روندها نقش خاصی در تحلیل تکنیکال دارند و بسته به نوع سرمایهگذاری و افق زمانی مورد نظر، توجه به آنها میتواند بسیار مفید باشد.
روندهای اولیه سه مرحله دارند
بر اساس تئوری داو، روندهای اولیه (Primary Trends) به سه مرحله تقسیم میشوند: مرحله تجمیع (Accumulation Phase)، مرحله مشارکت عمومی (Public Participation Phase) و مرحله توزیع (Distribution Phase). هر یک از این مراحل ویژگیها و مشخصات خاص خود را دارند که به شرح زیر است:
۱. مرحله تجمیع (Accumulation Phase)
- تعریف: این مرحله زمانی است که سرمایهگذاران آگاه و حرفهای (یا به اصطلاح “هوشمند”) شروع به خرید سهام در بازار نزولی میکنند، زیرا معتقدند قیمتها به سطحی رسیدهاند که کمتر از ارزش واقعی آنهاست.
- ویژگیها:
- قیمتها هنوز پایین هستند و احساسات عمومی بازار معمولاً منفی است.
- حجم معاملات نسبتاً کم است، زیرا فقط تعداد کمی از سرمایهگذاران آگاه به خرید میپردازند.
- بازار به تدریج از فاز نزولی خارج میشود و نشانههای اولیه بهبود ظاهر میشود.
- نشانهها:
- تثبیت قیمتها پس از یک دوره کاهش طولانی.
- شروع به افزایش تدریجی حجم معاملات.
۲. مرحله مشارکت عمومی (Public Participation Phase)
- تعریف: در این مرحله، اکثر سرمایهگذاران و معاملهگران متوجه روند صعودی بازار میشوند و شروع به خرید میکنند. این مرحله معمولاً طولانیترین و پربازدهترین مرحله روند صعودی است.
- ویژگیها:
- قیمتها به سرعت افزایش مییابند و حجم معاملات به طور قابل توجهی افزایش مییابد.
- اخبار مثبت اقتصادی و گزارشهای سودآوری شرکتها به بازار وارد میشود.
- احساسات عمومی مثبت میشود و سرمایهگذاران بیشتری جذب بازار میشوند.
- نشانهها:
- افزایش سریع قیمتها.
- حجم معاملات بالا و رو به افزایش.
- انتشار اخبار مثبت و تحلیلهای خوشبینانه.
۳. مرحله توزیع (Distribution Phase)
- تعریف: در این مرحله، سرمایهگذاران آگاه و حرفهای شروع به فروش سهام خود به سرمایهگذاران عمومی میکنند که به تازگی وارد بازار شدهاند. این مرحله نشاندهنده پایان روند صعودی و آغاز یک روند نزولی جدید است.
- ویژگیها:
- قیمتها به طور مداوم نوسان دارند و به تدریج تثبیت میشوند.
- حجم معاملات ممکن است بالا بماند، اما تغییرات قیمتی کمتر قابل پیشبینی است.
- احساسات عمومی هنوز مثبت است، اما برخی از نشانههای ناپایداری در بازار ظاهر میشوند.
- نشانهها:
- تثبیت قیمتها پس از یک دوره افزایش طولانی.
- شروع به کاهش تدریجی حجم معاملات.
- انتشار اخبار و تحلیلهای متناقض و هشداردهنده.
مثالهای عملی
- مرحله تجمیع:
- پس از بحران مالی ۲۰۰۸، در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ بسیاری از سرمایهگذاران حرفهای شروع به خرید سهام کردند در حالی که بازار هنوز ضعیف بود.
- مرحله مشارکت عمومی:
- از سال ۲۰۱۰ به بعد، با بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش اعتماد سرمایهگذاران، بازار سهام آمریکا وارد فاز رشد قابل توجهی شد که تا قبل از همهگیری کرونا در سال ۲۰۲۰ ادامه داشت.
- مرحله توزیع:
- در اوایل سال ۲۰۲۰ و با شروع همهگیری کرونا، برخی از سرمایهگذاران حرفهای شروع به فروش داراییهای خود کردند در حالی که بازار هنوز در اوج بود، که منجر به نوسانات شدید و سپس کاهش قابل توجه قیمتها شد.
شناخت و درک مراحل سهگانه روندهای اولیه به سرمایهگذاران و تحلیلگران کمک میکند تا نقاط ورود و خروج مناسبی برای سرمایهگذاریهای خود پیدا کنند. با توجه به ویژگیهای هر مرحله، سرمایهگذاران میتوانند استراتژیهای مناسبی را برای بهرهبرداری از روندهای بازار تدوین کنند و از تغییرات عمده در بازارهای مالی بهرهمند شوند.
شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند
یکی از اصول اساسی نظریه داو این است که “شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند” (Indices Must Confirm Each Other). این اصل بیان میکند که برای تأیید روند یک بازار، شاخصهای مختلف باید به طور همزمان و هماهنگ با هم حرکت کنند. در ادامه به توضیح کامل این اصل میپردازیم:
مفهوم “تأیید شاخصها”
- تأیید متقابل:
- برای این که یک روند بازار (صعودی یا نزولی) تأیید شود، شاخصهای مختلف باید یکدیگر را تأیید کنند. این به معنای آن است که اگر یک شاخص اصلی بازار نشاندهنده روند صعودی است، شاخص دیگری نیز باید این روند را تأیید کند.
- مثالهای سنتی:
- چارلز داو از شاخص صنعتی داو جونز (DJIA) و شاخص حمل و نقل داو جونز (DJTA) به عنوان شاخصهای اصلی استفاده میکرد. او معتقد بود که برای تأیید یک روند صعودی یا نزولی در بازار، هر دو شاخص باید به طور همزمان و در یک جهت حرکت کنند.
- مثلاً اگر DJIA در حال افزایش است، DJTA نیز باید افزایش یابد تا روند صعودی تأیید شود. اگر فقط یکی از این شاخصها افزایش یابد و دیگری کاهش یابد، سیگنال مخلوطی به دست میآید که ممکن است به عنوان عدم تأیید روند تفسیر شود.
دلایل اهمیت تأیید شاخصها
- اعتبار روند:
- تأیید شاخصها به تحلیلگران و سرمایهگذاران اطمینان میدهد که روند مشاهده شده واقعی و معتبر است.
- این تأیید به جلوگیری از سیگنالهای نادرست و اشتباهات سرمایهگذاری کمک میکند.
- ارتباط اقتصادی:
- در زمان داو، شاخص حمل و نقل نقش مهمی در تأیید شاخص صنعتی داشت. اگر صنایع تولیدی رونق بگیرند، کالاهای تولیدی باید حمل و نقل شوند که این امر در شاخص حمل و نقل نمایان میشود.
- در اقتصادهای مدرن، میتوان از شاخصهای مختلف دیگری مانند شاخصهای بخشهای مختلف صنعتی، مالی و خدماتی استفاده کرد.
چگونگی استفاده در تحلیل بازار
- بررسی هماهنگی شاخصها:
- تحلیلگران تکنیکال باید شاخصهای مختلف را بررسی کنند تا ببینند آیا آنها همگی در یک جهت حرکت میکنند یا خیر.
- این شامل بررسی نمودارهای قیمت، حجم معاملات و سایر شاخصهای تکنیکال میشود.
- استفاده از شاخصهای مدرن:
- علاوه بر DJIA و DJTA، شاخصهای دیگری نیز میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. به عنوان مثال، شاخصهای S&P 500، Nasdaq و Russell 2000.
- تحلیلگران ممکن است به دنبال تأیید بین این شاخصها باشند تا مطمئن شوند که روند مشاهده شده در بازارهای مختلف هماهنگ است.
مثالهای عملی
- مثال تاریخی:
- در دهه ۱۹۲۰، شاخصهای داو جونز همزمان به اوج رسیدند و روند صعودی را تأیید کردند. این هماهنگی شاخصها به سرمایهگذاران اطمینان داد که بازار در یک روند صعودی قوی قرار دارد.
- مثال مدرن:
- در زمان بحران مالی ۲۰۰۸، هر دو شاخص DJIA و DJTA به طور همزمان کاهش یافتند که تأییدکننده روند نزولی بازار بود.
- در بازارهای صعودی اخیر، افزایش همزمان شاخصهای S&P 500، Nasdaq و DJIA تأیید کننده روند صعودی بوده است.
اصل “شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند” یکی از اصول کلیدی نظریه داو است که به تحلیلگران کمک میکند تا روندهای معتبر بازار را شناسایی کنند و از سیگنالهای نادرست اجتناب کنند. این اصل نشان میدهد که تأیید متقابل شاخصهای مختلف میتواند به اعتبار و اطمینان بیشتر در تصمیمگیریهای سرمایهگذاری منجر شود.
حجم معاملات باید روند را تأیید کند
یکی از اصول مهم نظریه داو این است که “حجم معاملات باید روند را تأیید کند” (Volume Must Confirm the Trend). این اصل بیان میکند که حجم معاملات باید در جهت روند اصلی حرکت کند تا روند مورد نظر معتبر تلقی شود. در ادامه به توضیح کامل این اصل میپردازیم:
مفهوم “تأیید حجم معاملات”
- تعریف حجم معاملات:
- حجم معاملات به تعداد سهام یا قراردادهای معاملهشده در یک بازه زمانی خاص اشاره دارد. حجم معاملات نشاندهنده میزان فعالیت و علاقه سرمایهگذاران به یک دارایی خاص است.
- تأیید روند با حجم:
- در روند صعودی، حجم معاملات باید افزایش یابد و در روند نزولی، حجم معاملات باید کاهش یابد. این بدان معناست که در یک روند صعودی قوی، تعداد بیشتری از سرمایهگذاران باید به خرید سهام بپردازند و در یک روند نزولی قوی، تعداد بیشتری از سرمایهگذاران باید به فروش سهام بپردازند.
دلایل اهمیت تأیید حجم معاملات
- اعتبار روند:
- حجم معاملات به عنوان تأییدکننده روند عمل میکند. اگر حجم معاملات با روند اصلی همخوانی داشته باشد، این نشان میدهد که روند موجود قوی و پایدار است.
- اگر حجم معاملات با روند اصلی همخوانی نداشته باشد، ممکن است نشاندهنده ضعف روند یا احتمال تغییر جهت روند باشد.
- روانشناسی بازار:
- حجم معاملات نشاندهنده میزان تعهد و اطمینان سرمایهگذاران به روند فعلی است. حجم بالا در روند صعودی نشاندهنده اعتماد بیشتر به افزایش قیمتها و حجم بالا در روند نزولی نشاندهنده نگرانی بیشتر و تمایل به فروش است.
چگونگی استفاده در تحلیل بازار
- بررسی حجم معاملات:
- تحلیلگران تکنیکال باید حجم معاملات را در کنار حرکات قیمتی بررسی کنند تا ببینند آیا حجم معاملات روند را تأیید میکند یا خیر.
- استفاده از نمودارهای حجم معاملات به تحلیلگران کمک میکند تا تغییرات حجم را به راحتی مشاهده کنند.
- نکات کلیدی:
- در یک روند صعودی، افزایش قیمتها باید با افزایش حجم معاملات همراه باشد.
- در یک روند نزولی، کاهش قیمتها باید با افزایش حجم معاملات همراه باشد.
- در صورت کاهش حجم معاملات در زمان افزایش یا کاهش قیمتها، ممکن است نشاندهنده ضعف روند باشد و نیاز به احتیاط بیشتر در تصمیمگیریها باشد.
مثالهای عملی
- روند صعودی:
- فرض کنید سهامی در حال افزایش قیمت است. اگر حجم معاملات نیز در طول این افزایش قیمتها افزایش یابد، این نشاندهنده تأیید روند صعودی است و میتواند به عنوان سیگنالی برای خرید در نظر گرفته شود.
- روند نزولی:
- حال فرض کنید سهامی در حال کاهش قیمت است. اگر حجم معاملات نیز در طول این کاهش قیمتها افزایش یابد، این نشاندهنده تأیید روند نزولی است و میتواند به عنوان سیگنالی برای فروش در نظر گرفته شود.
- عدم تأیید حجم:
- فرض کنید سهامی در حال افزایش قیمت است، اما حجم معاملات کاهش مییابد یا ثابت باقی میماند. این ممکن است نشاندهنده ضعف روند صعودی باشد و احتمال بازگشت روند وجود داشته باشد.
اصل “حجم معاملات باید روند را تأیید کند” یکی از اصول کلیدی نظریه داو است که به تحلیلگران کمک میکند تا روندهای معتبر بازار را شناسایی کنند و از سیگنالهای نادرست اجتناب کنند. این اصل نشان میدهد که حجم معاملات به عنوان یک شاخص تأییدکننده روند عمل میکند و تحلیلگران با توجه به این اصل میتوانند تصمیمات بهتری در معاملات خود بگیرند.
روندها تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی ظاهر نشوند، ادامه دارند
یکی دیگر از اصول مهم نظریه داو این است که “روندها تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی ظاهر نشوند، ادامه دارند” (Trends Persist Until a Clear Reversal Signal Appears). این اصل به مفهوم ماندگاری روندهای بازار و اهمیت تأیید سیگنالهای برگشت در تحلیل تکنیکال میپردازد. در ادامه به توضیح کامل این اصل میپردازیم:
مفهوم “ادامه روند تا ظهور سیگنال برگشت”
- تداوم روند:
- این اصل بیان میکند که روندهای بازار، خواه صعودی یا نزولی، تا زمانی که نشانهها و سیگنالهای قوی از تغییر جهت آنها ظاهر نشوند، به مسیر خود ادامه میدهند.
- این به معنای آن است که نباید تنها بر اساس نوسانات کوتاهمدت تصمیم به تغییر جهت تحلیل یا معاملات گرفت.
- سیگنالهای برگشت:
- سیگنالهای برگشت معمولاً توسط الگوهای خاص قیمتی، حجم معاملات و شاخصهای تکنیکال شناسایی میشوند.
- این سیگنالها باید به اندازه کافی قوی و معتبر باشند تا نشاندهنده تغییر جهت روند باشند.
دلایل اهمیت این اصل
- کاهش خطاهای معاملاتی:
- این اصل به تحلیلگران کمک میکند تا از تصمیمات عجولانه و اشتباهات معاملاتی ناشی از نوسانات کوتاهمدت جلوگیری کنند.
- پایبندی به روند فعلی تا زمان ظهور سیگنالهای برگشت قوی میتواند منجر به کسب سود بیشتر و کاهش ضررهای احتمالی شود.
- روانشناسی بازار:
- بازارها به دلیل رفتارهای جمعی و روانشناسی سرمایهگذاران معمولاً به روندهای خود ادامه میدهند.
- تغییر جهت روند نیازمند تغییرات عمده در نگرش و رفتار سرمایهگذاران است که به ندرت و به تدریج اتفاق میافتد.
چگونگی استفاده در تحلیل بازار
- شناسایی روند فعلی:
- تحلیلگران باید ابتدا روند فعلی بازار را شناسایی کنند و تأیید کنند که آیا بازار در روند صعودی، نزولی یا خنثی قرار دارد.
- این کار معمولاً از طریق تحلیل نمودارهای قیمتی و شاخصهای تکنیکال انجام میشود.
- شناسایی سیگنالهای برگشت:
- تحلیلگران باید به دنبال نشانهها و سیگنالهای برگشت معتبر باشند که ممکن است شامل الگوهای قیمتی مانند سر و شانه، دو قله یا دو دره، و شاخصهای تکنیکال مانند واگراییها و عبور از میانگینهای متحرک باشد.
- حجم معاملات نیز میتواند نشاندهنده تغییر جهت روند باشد.
مثالهای عملی
- روند صعودی:
- فرض کنید سهامی در یک روند صعودی قرار دارد. تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی مانند تشکیل الگوی سر و شانه یا واگرایی منفی در شاخص RSI ظاهر نشوند، این روند به مسیر خود ادامه خواهد داد.
- روند نزولی:
- حال فرض کنید سهامی در یک روند نزولی قرار دارد. تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی مانند تشکیل الگوی دو دره یا واگرایی مثبت در شاخص MACD ظاهر نشوند، این روند نزولی به مسیر خود ادامه خواهد داد.
اصل “روندها تا زمانی که سیگنالهای برگشت قوی ظاهر نشوند، ادامه دارند” یکی از اصول کلیدی نظریه داو است که به تحلیلگران کمک میکند تا روندهای معتبر بازار را شناسایی کنند و از تصمیمات عجولانه و اشتباهات معاملاتی اجتناب کنند. این اصل نشان میدهد که روندهای بازار تا زمانی که نشانههای قوی از تغییر جهت ظاهر نشوند، به مسیر خود ادامه میدهند و پایبندی به این اصل میتواند منجر به موفقیت بیشتر در معاملات شود.